شب اول محرم95  حاج روح الله بهمنی

[ دوشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۶ ] [ 6:48 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

شب هشتم محرم94 حضرت علی اکبر هلالی-بهمنی-خمسه-کمانی-پویانفر

[ یکشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۵ ] [ 9:8 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

شب اول محرم94 حضرت مسلم   حاج حسین سیب سرخی

[ جمعه پنجم شهریور ۱۳۹۵ ] [ 8:0 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

شب هفتم محرم94 حضرت علی اصغر(ع)  حاج احمد واعظی

[ پنجشنبه چهارم شهریور ۱۳۹۵ ] [ 9:6 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

شب ششم محرم94 حضرت قاسم  حاج احمد واعظی

[ پنجشنبه چهارم شهریور ۱۳۹۵ ] [ 9:3 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

شب چهارم محرم94 حضرت حر  حاج احمد واعظی

[ پنجشنبه چهارم شهریور ۱۳۹۵ ] [ 9:2 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

شب سوم محرم94 حضزت رقیه حاج احمد واعظی

[ پنجشنبه چهارم شهریور ۱۳۹۵ ] [ 9:0 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

متن الهی که چراغ روضه هات روشن باشه

متن سینه زنی شور محرم94

حاج حسین سیب سرخی

پانزدهمین مدافعان حرم سال 1395

 

 

الهی که چراغ روضه هات روشن باشه
زیر پرچم تو یه دنیا سینه زن باشه
+
میده بوی تو رو هر کی که دوست داره
با تو خوشبختم و بی تو منم یه اواره
سینه زن هات یکی از یکی اقا تره
خدا نوکرات برات نگهداره
++
خدا نگهداره گریه کنات و
خدا نگهداره سینه زنات و
خدا نگهداره زائرای کرب و بلات و
***

میدونی که من از عالم و آدم دلگیرم
نیام امسالم آقا حرمت من میمیرم
+
عاقبت جونمو پای علم میدم
دوباره اومدم تو رو قسم میدم
شبا خواب میبینم که یه شب جمعه
یه سلام به شما دم حرم میدم
++
آره دوست دارم این شال عزاتو
آره دوست دارم این پیرهن سیاهتو
آره دوست دارم این حال خوشه محرماتو

خدا نگهداره گریه کنات و
خدا نگهداره سینه زنات و
خدا نگهداره زائرای کرب و بلات و

***

من و یادت نره لحظه اخر اربابم
اخه هر کی باشم اسمم نوکر اربابم
+
نفس اخرم تو رو که میبینم
نشونی منه کبودی سینم
میدونی که ازت یه خواهشی دارم
کنارم باش اقا موقع تلقینم
++
من و یادت نره بی کس و کارم

میشه پرچم تو سنگ مزارم

جای شهادتین اسم تور تنها میارم

خدا نگهداره گریه کنات و
خدا نگهداره سینه زنات و
خدا نگهداره زائرای کرب و بلات و 

 

دانلود



موضوعات مرتبط: حاج حسین سیب سرخی

برچسب‌ها: متن سینه زنی شور محرم94 حاج حسین سیب سرخی , متن الهی که چراغ روضه هات روشن باشه , حاج حسین سیب سرخی , متن سینه زنی شور الهی که چراغ روضه هات سیب سرخی
[ چهارشنبه ششم مرداد ۱۳۹۵ ] [ 17:45 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

متن سینه سینه زنی محرم94  حسین سیب سرخی

سینه سینه زنی محرم94

حسین سیب سرخی

من اومدم بشم فدای تو حسین
میخوام که سر بدم به پای تو حسین
من هر چی باشم آخرش بازم یه نوکرم 
میدونی از کنار عشق تو نمیگذرم 
چی میشه روی قبر من نوشته شه یه روز 
شهید راه کربلا مدافع حرم
محاله که به دشمنای تو امون بدم 
آخه براتو جون ندم برا کی جون بدم 
گمون کنم یکی ازا ین روزا بشه آقا 
بیام تو صحن تو منم خودی نشون بدم 
این همه فدایی داری و به چه نوکرایی داری و 
عاشقات هنوز نمردن آقا 
ما همه علی اکبر و غیرتی به اسم مادر و 
قبلمون به خاک کرب وبلا 
 حسییین وااااااای… 

 

دانلود



موضوعات مرتبط: حاج حسین سیب سرخی ، شب دهم محرم شب عاشورا ، شور

برچسب‌ها: حاج حسین سیب سرخی , محرم94
[ پنجشنبه نوزدهم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 18:57 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

متن روضه حضرت علی اصغر شب هفتم محرم94  سید مهدی میرداماد(قسمت دوم)

متن روضه حضرت علی اصغر شب هفتم محرم94

سید مهدی میرداماد(قسمت دوم)

گریه نكن رباب بالاخره یكی به خواهشش جواب میده

گریه نكن رباب ببین داره اشكای تو مارو عذاب میده

گریه نكن رباب آخر یكی پیدا میشه یه قطره آب میده

*صدای گریه ی علی بلند شد،حسین اومد دم خیمه ها، "نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ". آی پدرایی كه اومدید بچه بغل گرفتید،من خیالم راحت ِ اگه یه ساعتم بچه ات بغلت باشه كسی اذیتش نمیكنه،خیالت راحت باشه كسی اینجا تیر سه شعبه نداره،اما مادرش نگرانه،آخ،امان،امان، دوتا نقل ِ،اون نقل دوم رو برات بگم،از زبان ابی عبدالله،روضه خوان خود ِ حسین ِ.*

آمدم خیمه تا وداع کنم

دیدم از داغ آب می سوزی

بردم آبت دهم ولی دیدم

زیر این آفتاب می سوزی

***

پشت سر را نگاه کن پسرم

جلوی خیمه ها رباب نشست

به امیدی که خیمه برگردی

آمد و زیر آفتاب نشست

***

من که طاقت ندارم ای گل من

که نگاهی کنم به پشت سرم

*می ترسم چشمم به چشم مادرت بیوفته*

لیک حس می کنم که آمده اند

جلوی خیمه ها زنان حرم

***

*بچه رو آورد وسط میدان*

گر چه ای کودکم نمی بینم

ذره ای رحم در دل اعدا

شاید این دفعه وضع ، فرق کند

کودک من توکلت به خدا

*مگه نمیگن:مثل امام مثل كعبه است،مردم باید بیان دورش بگردن،اما كربلا وضع فرق كرد،اومدن دور امام،اما نه برای اینكه دورش بگردن و دستش رو ببوسن،اومدن دورش حلقه زدن بكشنش.كار حسین و ببین دنیا به كجا رسید،واسه ی اینی كه دستشون رو بگیره،حجت براشون آورد،فكر نكنی همین جوری،علی اصغرش رو برداشت،نه،یه بار با عمامه ی پیغمبر رفت خطبه خوند،یه بار با عبای پیغمبر،یه بار قرآن برد،یه بار صحابه رو شاهد گرفت،هر دفعه برای اینكه یه نفر بفهمه،بابا من پسر پیغمبرتونم،یادتون رفت پیغمبر من رو روی دوشش سوار می كرد،همه ی اینها یادتون رفت،آخرین حجت حسین علی اصغر ِ،شاید یه نفر با این قنداقه مسیرش عوض بشه،بچه رو روی دست گرفت،آخ قربونت برم حسین،قربون اون بابایی برم كه بچه اش رو كربلا رو دستش گرفت.*

به رخ کودکم نگاه کنید

رنگ ، دیگر به روی طفلم نیست

کوفیان "إرحمو لهذالطفل"

قطره ای هم برای او کافیست

ای حسین.....

دانلود



برچسب‌ها: سید مهدی میرداماد , محرم94
[ پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 19:5 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

روضه شب هفتم محرم94 حضرت علی اصغر سید مهدی میرداماد(قسمت اول)

روضه شب هفتم محرم94 حضرت علی اصغر(ع)

سید مهدی میرداماد(قسمت اول)

عمریست تشنه کام تو هستیم و آب نیست

*آب نیست! چه شبی ِ شب هفتم؟ یا صاحب الزمان(عج)*

عمریست تشنه کام تو هستیم و آب نیست

عمریست بیقرار نشستیم و تاب نیست

سرشار از محبت و از مهربانی ِ است

در عالم ِ حضور ِ تو حرف ِ عذاب نیست

*خوشبحال اونایی كه اون زمان رو درك می كنند،خوشبحال اونایی كه حضور تو رو درك می كنند،ان شاء الله بحق امشب ما هم زنده باشیم محبت و مهربانی ِ تو رو درك كنیم آقا جان.مولاجان!*

ما گوشمان نمی شنود پاسخ تو را

*ایراد از ماست،و اِلا همین كه ما رو صدا زدی یعنی با ما مهربونی،همین كه ما رو به روضه ی جدت دعوت كردی یعنی با ما مهربانی آقاجان*

ما گوشمان نمی شنود پاسخ تو را

ورنه سلام های کسی بی جواب نیست

*می خوای جوابت رو بده؟:یا صاحب الزمان....*

می جویمت به خواب و نفهمیده ام هنوز

در چشم های منتظران تو خواب نیست

*یه جمله ای داره شهید زین الدین،خیلی زیباست،میگه: در دوران غیبت به كسی میگن منتظر كه منتظر شهادت باشه،این درس نه از كلام شهید زین الدین ِ، اینها یه درسی از كربلا گرفتن،از عاشورا درس گرفتن،درس از عاشورا شهید زین الدین ها می سازه،می خوای بگم مصداق واقعیش كیه؟كسی كه منتظر یاری ِ امام زمان ِ خواب نداره،همچین كه صدای ."هَلْ مِنْ ناصِر" باباشو از وسط میدان شنید،میگن این بچه تو قنداقه دست و پا زد،حالا مصداقش رو فهمیدی یانه؟یعنی بابا! یه یار هنوز داری،نگو غریبم. این بچه تشنه بود ولی تشنه ی آب نبود،تشنه بود باباشو یاری كنه.*

بهتر بمیرد آنكه دلش بین روضه ها

 ازداغ خشكی لب جدت كباب نیست

شب هفتم ِ،شب عطش ِ،شب ناله است،شاید به نوعی این دهه ی محرم،شب هفتم مقدمه ی شب عاشوراست. مهیای ناله هستی یا نه؟

حالا که حرف تشنگی آمد، مصبیتی

بالاتر از مصیبت طفل رباب نیست

*تا میگم رباب،همتون میخواید دستاتون رو بیارید بالا،تا میگم:رباب مادرا میخوان ضجه بزنند، صدای گریه های رباب میآد،هی میگه:پسرم.....*

  

دانلود



برچسب‌ها: روضه شب هفتم محرم94 حضرت علی اصغر سید مهدی میرداما , سید مهدی میرداماد , متن روضه حضرت علی اغر میرداماد94 , محرم94
[ پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 19:3 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

متن روضه شب هشتم محرم94 حضرت علی اکبرسید مهدی میرداماد(قسمت دوم)

متن روضه شب هشتم محرم94 حضرت علی اکبر(ع)

سید مهدی میرداماد(قسمت دوم)

 بسم الله،من اول رسمم ِ اجازه می گیرم از امام زمان،یا بقیة الله، آی جوونها،بچه سیدا،برای این روضه خیلی ها بلند بلند گریه كردن،اصلاً این روضه رو نمیشه شب جمعه كربلا بخونی،میگن مادرش از حال میره.طاقتش رو داری؟ پدرای شهید منو می بخشن؟ امشب جوونها میخوان برا علی اكبر بال بال بزنند، بخواهید از علی اكبر، همین امشب تو روضه ی علی اكبر هرچی نفس داری خرج كنی. لااله الا الله،یا الله،فقط همین رو بدون،تا قبل این روضه كسی صدای گریه ی حسین رو نشنیده بود،اما كنار علی اكبر،صدای گریه ی حسین رو همه شنیدن،حسین......بسم الله.،رفت تو جنگ دوم هشتاد نفر رو نوشتن به درك واصل كرد،دیدن دیگه باید علی رو بندازن،دورش حلقه زدن،دوتا اتفاق،یا صاحب الزمان،علی اكبر رو از پا انداخت،هر دو رو بگم،از پدران شهید عذر می خوام،اتفاق اول: یه نیزه به پهلوش زدن، یه شمشیر به فرق سرش زدن،كلاه خود از سرش افتاد،رمقش رو گرفتن،دست انداخت گردن اسب،خون سرش چشمهای اسب رو گرفت،اسب به جای اینكه بیاد عقب،رفت وسط دشمن،یه نفر گفت: كوچه باز كنید،هر كی از علی كینه داره بیاد جلو،ای حسین..... ای خدا كوچه باز كردن،اینجا مرحوم شیخ مفید توی ارشاد میگه: از قول سكینه میگه:تو خیمه بودم دیدم بابام نگران ِ،هی میره داخل،هی میاد بیرون،هی دستاش رو تكون میده،هی نگاه میكنه میدان رو،یه مرتبه دیدم چشمای بابام سیاهی رفت،دید وسط میدون گرد و خاك ِ، دید شمشیرا بالا میره،آه...صدای علی بلند شد"اَبتا!" ای حسین.... رسید كنار بدن،الله اكبر،پدرای شهید می شنوید روضه ی علی اكبرو،رسید كنار بدن،نگی امام حسین امام ِ،امام باید خویشتن دار باشه،باید خودش رو نگه داره.بابا امام بودنش سرجاش،حسین یه پدر ِ،اونم علی اكبری كه همه ی خاطرات حسین ِ، سید بن طاووس میگه:تا از اسب اومد پایین،نمیگم چه جور اومد پایین،یه لحظه اومد بایسته دید زانوهاش رمق نداره، دیدن حسین رو زانوهاش راه میره،رسید كنار علی،سر علی رو گذاشت رو پا،هی داد می زد" وَلَدی" پسرم،میوه ی دلم، الله اكبر،پداری شهید بهتون خبردادن پسرتون به شهادت رسیده،دیگه كسی نگفت صحنه ی شهادتش رو،ندیدی شهادتش رو،اما من یه جمله بگم:مردم اومدن با پدر شهید هم دردی كردن،من عذر می خوام از فاطمه،كسی با حسین همدردی كرد؟نه به خدا.دیدن حسین داره گریه میكنه،چیكار كردن؟ هلهله كردن،ای حسین.....افتاد رو علی، لشكر دیدن حسین تكون نمی خوره،گفتن:كار پدر و پسر تموم ِ، تموم شد،حسینم كنار علی جون داد،یه مرتبه دیدن یه خانمی داره می دوه،هی می خوره زمین،"وا اُخَیّا" حسین....تا دستش رو گذاشت رو شانه ی حسین،تا حضور زینب رو حس كرد،نوشتن سرش رو برداشت،یه نگاه به خواهر كرد،نمی دونم به دل زینب چی گذشت،زینب نگاه كرد دید حسینش پیر شده،یه دفعه موهات سفید شد داداش. سادات منو ببخشن،تا دید زینب اومده بلند شد حسین،دید یه زن وسط نامحرما،شاید یاد مدینه افتاد،مادرش رو تو كوچه ها محاصره كردن،بلند بگو:حسین...... ای خدا به اون ناله هایی كه از همه ی وجود حسین كنار علی اكبر زده شد،علی!: "لَقَدِ اسْتَرَحْتَ مِنْ هَمِّ الدُّنْیَا وَ غَمِّهَا وَ بَقِیَ اَبُوكَ فَریِداً وَحیداً"خدا  مارو علی اكبری زنده بدار،علی اكبری بمیران.خدایا روح شهدای منا و عرفات رو كنار سفره ی علی اكبر مهمان بدار، علی اكبرای خودمون،اونایی كه توی سوریه،خط مقدم مبارزه ی با ظلم ایستادن از ناموس اهلبیت دفاع می كنند،خدایا همشون رو علی اكبری پیروز بگردان،ای خدا به علی اكبر حسین،شیعیان ما در یمن در بحرین،در سوریه،در عراق هر كجا هستن،همشون نصرت عطا بفرما؛ این یكی رو از عمق جگرت بگو،ای خدا،این آل سعود خبیث،این آل یهود،از یهود بدتر ، ای خدا هر چه زودتر به درك اسفل السافلین دچار كن،ای خدا به اسم علی اكبر،خدا اربعین امسال مارو كربلایی كن، علی اكبر... دلم می خواد هنوز گریه كنی،صدا زد زینبم،پاشو خواهر،پاشو من ببرمت حرم،میگم جوونها بیان علی رو بردارن،چه علی ِ؟ من چه جوری بهت بگم "اِرباً اِربا" یعنی چی؟ یه موقع است یه دسته گل پیچیده شده هر كجا بیوفته می تونی برداری،زود حرف ِ منو بگیر،هرجا بیوفته می تونی برداری،پیدا میشه،گم نمیشه،چون به هم متصل ِ،اما یه موقع یه دسته گل،دون دونه اش پر پر میشه، همه جا پخش بشه، یه نگاه كرد دید بدن قطعه قطعه است،حسین.....یه عبا آوردن،امام سجاد میگه:تو خیمه دیدم ول وله شد،پرده ی خیمه رو بالا زدم،دیدم بابام داره میاد عمه ام زیر بغل هاش رو گرفته،جوونهای بنی هاشم هم دور یه عبا رو گرفتن، حسین....... 

 

دانلود



برچسب‌ها: متن روضه شب هشتم محرم94 حضرت علی اکبرسید مهدی میرد , قسمت دوم , سید مهدی میرداماد , متن روضه حضرت علی اکبر میرداماد94
[ پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 19:2 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

شام غریبان محرم 94  حاج میثم مطیعی

[ پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 11:27 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

عصر عاشورا محرم 94  حاج میثم مطیعی

[ پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 11:25 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

شب دهم محرم94 عاشورا امام حسین حاج میثم مطیعی

[ پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 11:20 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

شب نهم محرم تاسوعا 94 حضرت ابوالفضل حاج میثم مطیعی

[ پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 11:18 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

شب نهم محرم تاسوعا 94 حضرت ابوالفضل حاج میثم مطیعی بیت رهبری

[ پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 11:15 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

شب هشتم محرم94 حضرت علی اکبرحاج میثم مطیعی

[ پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 11:12 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

شب هفتم محرم94 حضرت علی اصغر حاج میثم مطیعی

[ پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 11:10 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

شب ششم محرم94 حضرت قاسم حاج میثم مطیعی

[ پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 11:8 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

شب پنجم محرم94  حضرت عبدالله ابن حسن حاج میثم مطیعی

[ پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 11:7 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

شب چهارم محرم94  حاج میثم مطیعی

[ پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 11:6 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

شب سوم محرم94 حضرت رقیه حاج میثم مطیعی

[ پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 11:5 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

شب دوم محرم94 ورودیه کربلا  حاج میثم مطیعی

[ پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 11:4 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

شب اول محرم 94 حضرت مسلم بن عقیل حاج میثم مطیعی

[ پنجشنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 11:1 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

متن روضه شب هفتم محرم94 حضرت علی اصغر  حاج حسین سازور

متن روضه شب هفتم محرم94 حضرت علی اصغر(ع)

حاج حسین سازور

 

السلام علیک یا مولای یا اباعبدالله

 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

اثر بارش باران به چمن می ماند

عشق بازی که سر افتاد ،سخن می ماند

*حسین جان*

از گل تربت تو بوی حرم می آید

عطر سجاده سحرگاه به تن می ماند

*نیمه ی دل شب وقتی بلند میشی نماز شب میخونی صبح میای تو کوچه و بازار و خیابون میبینی مردم نمی شناسنت ولی با نگاه محبت آمیز و با احترام باهات برخورد می کنن،خدا محبت تو رو تو دل مردم قرار میده، این شعر میخواد اینو بگه*

از گل تربت تو بوی حرم می آید

عطر سجاده سحرگاه به تن می ماند

خواب دیدم سحری پای ضریحت هستم

چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند

*مگه ما تو خواب ببینیم اینطوری بریم کربلا آی رفقا ... کیا کربلا نرفتن ؟؟ خودتون به حال خودتون گریه کنید ...*

خواب دیدم سحری پای ضریحت هستم

چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند

چه جوان ها که به پای غم تو پیر شدن

بشود دوستی آن دم که کهن می ماند

*حسین جان، میدونی چقدر کربلا نرفته مونده هنوز ؟!! به حق علی اصغرت ما رو ....*

چه جوان ها که به پای غم تو پیر شدن

بشود دوستی آن دم که کهن می ماند

با گنهکاری من دیدن تو ممکن نیست

بر ترانی دلم پاسخ لن می ماند

بوی سیب از همه ی کرببلا می آید

اشک مادر اثرش روی بدن می ماند

*آی حسین ....ته حرفو بزنم خوب خلاصه ما رو سرگرم این مجالس کردی آقاجان شبا داره به سرعت میگذره ... میترسم این محرم بگذره بازم ما رو آواره کنی .... ای حسین ... ای حسین ...

هر چه مردست اگر پای تو بی سر بشود

پرچم عشق تو بر شانه ی زن می ماند

صدهزاران چواویس خاک ره زینب نیست

عاشق از یار جدا شهر قرن می ماند

گر بنا شد که وصیت بنمایند عشاق

چه بدن هاست که بی غسل وکفن می ماند...

یاد پیراهن تو بال و پرم درد گرفت

بوریا گفتم و دیدم جگرم درد گرفت

* آی حسین .....

حسین .... آرام جانم ....

حسین .... روح و روانم ....

این دستتو که بالا میاری یعنی حسین جان ببین خالیه ، خالیه ، هیچی ندارم....

حسین .... آرام جانم ....

حسین .... روح و روانم .... 

 

دانلود



برچسب‌ها: متن روضه شب هفتم محرم94 حضرت علی اصغر حاج حسین سا , متن روضه حضرت علی اصغر , محرم94 , حاج حسین سازور
[ چهارشنبه یازدهم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 19:0 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

روز دوم محرم94 هیئت رایت العباس تهران  سید مهدی میرداماد و محمود کریمی

[ شنبه هفتم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 17:18 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

شور سینه زنی امام حسین(ع) محرم94  حاج حسین سیب سرخی

شور سینه زنی امام حسین(ع) محرم94

حاج حسین سیب سرخی

 مگه چی به غیر این حسین حسینا می مونه
چی به غیر عشق بچه های زهرا می مونه


چی میمونه جزحسین،خودم که نوکرت بودم
ان شالله بچه هام هم نوکرت بشن ،فدای اکبرت بشن

تو آبرو دادی نشد ،که آبرو داری کنم 
برا شب اول قبر نشد که من کاری کنم 

سینه زنی هامو بزار کنار،برا شب اول قبر من 3
سوز ناله هامو بزار کنار برا شب اول قبر من
پیرن سیامو بزار کنار برا شب اول قبر من
برا شب اول قبر من ....3

مگه چی برای ما تو دار دنیا می مونه
چی به غیر نوکری برای آقا می مونه 
کی می مونه جز حسین همیشه آرزوم بوده
لحظه ی آخر به جای شهادتین،فقط بگم حسین حسین 

دلم داره شور میزنه ،نمی دونم چه حالیه
ولی اینو خوب می دونم که خیلی دستام خالیه 

(این حال خرابو بزار کنار برا شب اول قبر من
چشای پر آب و بزار کنار برا شب اول قبر من 
گریه به رباب و بزار کنار برا شب اول قبر من ) 2

برا شب اول قبر من ....3 

دانلود



برچسب‌ها: مگه چی به غیر این حسین حسینا می مونه , شور سینه زنی امام حسین محرم94 حاج حسین سیب سرخی , حاج حسین سیب سرخی , محرم94
[ دوشنبه دوم فروردین ۱۳۹۵ ] [ 14:4 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

متن روضه شهادت حضرت رقیه ،محرم94-حاج محمد رضا طاهری

 

 

به احترام مُحرم بیا ببخش مرا

برای خاطر این اشك ها ببخش مرا

تو در میان عزادار های خود هستی

ندیده چشمم اگر كه تو را ببخش مرا

هزار جمعه گذشت و نیآمدی اما

نمرده ام پس از این جمعه ها ببخش مرا

مَبین سیاه دلم كه سیاه پوشت توام

بیا به حرمت رخت عزا ببخش مرا

عزیز فاطمه از من اگر كه رنجیدی

به ماه ماتم خون خدا ببخش مرا

میان روضه یا در میان سینه زدن

هزار مرتبه دارم دعا ببخش مرا

به زیر سقف حسینیه ها اگر كه نشد

به زیر قُبه ی كرب و بلا ببخش مرا

هنوز یه روزنه ی دیگه داریم امشب به آقا التماس كنیم. آقا جانم:

به دختری كه زبیداد خارهای بلا

هزار آبله دارد به پا مرا ببخش

الهی به رقیه،الهی به رقیه....

***

جز خاك مرهم روی زخم پیكری نیست

پاگیره این ویرانه ام بال و پری نسیت

دیدی بچه های كوچیك،گاهی اوقات میآن،تو چشم باباهاشون خودشون رو نگاه میكنند،موهاشون رو تو چشم باباهاشون،تو آیینه ی چشم بابا

در قاب چشم عمه هر چه سر كشیدم

دیدم نشانی از سه ساله دختری نیست

بابا آخه دختر سه ساله كه می خواد از جا بلند بشه دست به دیوار كه نمیگیره،همه ی تنم درد میكنه بابا،یه جای سالم تو تنم نیست بابا... یه دختر بچه وقتی كه گریه میكنه، ناخوداگاه آدم میره بغلش میكنه،اشكش رو پاك میكنه،اگه بفهمی بچه یتیمه،بابا نداره،دیگه دورش میگردی،حالا ببین رقیه چی میگه:

این جا بساط اشك ِ معصومانه ام را

جز پشت دست زجر اصلاً مشتری نیست

جز ناسزا گفتن كسی حرفی بلد نیست

جز مو كشیدن انگار هیچ رسم دیگری نیست

با آستین پاره باید رو بگیرم

وقتی كه در این شهر حرف روسری نیست

یك شهر خولی بهتر از یك یهودی

در بغض از این قوم،قوم بدتری نیست

شاید اشاره بی بی به این باشه،تو این كوچه كه مارو بردن همه سنگ زدن،سنگ ها جاهاش خوب میشه،اما هیچ زخمی بدتر از زخم زبون نمیشه،یهودی ها به ما میگفتن:اینها خارجی اند،اما بابا دلم از اینجا گرفته،كاشكی همه ی این سنگ ها رو به من می زدند، داشتم سرت رو بالای نی نگاه میكردم،دیدم یه پیر زن یهودی سنگ برداشت،چنان سرت رونشونه گرفت،سر از رو نیزه افتاد.

لحظه به لحظه احتمال مردنم هست

از سنگ و سیلی خوردنی ِ بهتری نیست

چشم سیاهی می رود خیلی ضعیف است

از من گرسنه تر یتیم دیگری نیست

***

زخانه ها همه بوی طعام می آمد

ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم

***

وقتی بدن رقیه رو دفن كرد عمه ی سادات، همه رو یك به یك آروم كرد، رباب رو آروم كرد،سكینه رو آروم كرد، یه وقت دید گوشه ی خرابه اُم كلثوم زانوی غم بغل گرفته، چنان جانسوز داره ناله میزنه،هی به سینه میزنه، هی میگه:عمه قربونت برم،بی بی جلو اومد،یه نگاه به خواهر كرد عزیز دلم مگه نمی بینی به چه سختی اینها رو آروم كردم،چرا داری آتیش دلشون رو شعله ور میكنی؟ فرمود: خواهر جانم دست خودم نیست،دیشب این بچه آروم آروم اومد هی دست به دیوار می گرفت،هی می افتاد رو زمین،خودش رو رسوند اومد رو دامنم نشست،گفتم:عمه قربونت بره،چرا نخوابیدی عزیز دلم، یه نگاه تو چشام كرد،از نگاش فهمیدم یه حرفی می خواد بزنه،گفتم:الهی قربونت برم،به عمه بگو،چی می خوای؟حیا كرد چیزی نگفت، من دوباره اصرار كردم،كاشكی اصرار نمی كردم،اصرار كردم چی می خوای؟یه وقت دیدم  معصومانه گفت: خیلی گرسنه ام،دیدم هیچ كاری براش نمی تونم بكنم،بغلش كردم.

***

چشم سیاهی می رود خیلی ضعیف است

از من گرسنه تر یتیم دیگری نیست

یه وقت دیدن خم شد رو سر بابا،می خواد لب ها رو ببوسه،با تعجب هی سر رو بو میكشه،گفت:بابا

زخم سرت بوی شراب و دود دارد

مظلوم تر، زخمی تر از این سر،سری نیست

بالا و پایین رفتی از بس روی نیزه

از نی سواری ها برایت حنجری نیست

همه ی حرف ها رو زد،گفت:بابا همه ی درد هام یه طرف،این یه دونه یه طرف

از كم محلی ِ عمو از روی نیزه

اینجا برایم درد ضجر آورتری نیست

***

كن دعا بابایی، تو كوچه كم نیآرم

رو زمین نیوفتم ،رو خارا پا نذارم

كاش می شد كه وایستیم،یه كم نفس بگیرم

تا گل سرم رو از اینها پس بگیریم

سخت ِ كه ببینم، كنیزا،من و نشون هم میدن

سخت ترین ِ اما، ببینی، كه بچه ها هولم میدن

دخترا سر راه،به خنده،گوشوارمو نشون میدن

پیش من كه دستام، تو بندِ، النگومو نشون میدن

تو حراجی دیدم ، تو بازار،دوباره گهواره مونو

پشت عمه موندم،نبینن،لباسای پاره مونو

می خورم از همه،پر نامحرمه،وای از این درد یتمی

كن صِدام كه تو شام دیگه صِدام نپیچه

كن دعام كه زنجیر به دست و پام نپیچه

آخه بابا هر موقع زنجیر به پاهای من گیر میكنه،از حركت می ایستم،میان عمه مو میزنند

میكشه طناب و برام گلو نمونه

نیزشو تكون داد روی نی عمو نمونه

بابا خودم دیدم چه طور سر عمو رو بسته بودن.... این اشك هاتو رو دستت بگیر، خدایا به آبروی سه ساله ی ابی عبدالله فرج امام زمان برسان، خدا به آبروی رقیه سلام الله علیها آقامون رو از همه ی ما راضی و خوشنود بگردان.

دانلود



موضوعات مرتبط: حاج محمد رضا طاهری ، شب سوم محرم

برچسب‌ها: متن روضه شهادت حضرت رقیه , محرم94 , مداحان , پایگاه مداحی صاحبدلان
[ یکشنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۴ ] [ 18:34 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]

متن روضه شهادت حضرت رقیه ، سوم محرم94- حاج سعید حدادیان

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِ مُحَمَّدٍ و عــجّل فَرَجـَـهُم و اَهلِك أعدآئهــم،لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّبِالله العَلی العَظیمِ.حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِیلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیر.أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذى لا إِلـهَ إِلاّ هُو الْحَىُّ الْقَیُّومُ ذُوالجَلالِ وَ الإِكْرامِ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ…بحق سَیِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا رُقَیِّه خاتون وَ بالْحُجَة ِ اِلهی اَلْعَفو، اَلْعَفو ، اَلْعَفو... باالحُسَین اِلهی اَلْعَفو.اَلْعَفو ، اَلْعَفو...

 من یك گل و صد بهار دارم/گل زخم زنیش خار دارم

هم روی خزان زجور پاییز/هم موی ِ زخون نگار دارم

در خاك خرابه آرمیده/در قلب همه مزار دارم

یك كرببلا قیام با خود/صد كوفه به شام ِ تار دارم

هم اشك فراق در دو دیده/هم دامن وصل ِ یار دارم

هم رأس پدر به روی سینه/هم سینه ی داغدار دارم

با ناله ی از جگر كشیده/شمشیر نه ذوالفقار دارم

هر چند كه كودك ِ حسینم/رزمنده ی كوچك ِ حسینم

از سنگ و سنان و تازیانه/سر تا قدمم پر از نشانه

ای نسل تمام روزگاران/فریاد زگردش زمانه

دیدید كه در خرابه جان داد/طفلی كه نداشت آشیانه

كی دیده كه طفل بی پدر را/سیلی بزنند ظالمانه

عباس كجاست تا نشاند/ یك بار دگر به شانه

گریه به حسین اجر دارد/اجرم شده بود تازیانه

یه وقت یه مرد تازیانه میخوره،پَر این تازیانه میگیره این پیكر رو،لگد كه به در اون نانجیب زد، فاطمه پشت در، در رو پهلو شكست، اومد تو خونه چند جور زده،یه لگد به تخت سینه زد، نوشته اند محسن كشته شد،چنان سیلی به صورت زد،نوشته اند سفیدی چشم سرخ شد،اما میگن تازیانه كه زد، تازیانه دور بازو پیچید،یه دور،دو دور، نیومد این تازیانه رو باز كنه،تاریانه رو كشید،پوست و گوشت كشیده شد، حالا اگه بچه ی سه ساله تازیانه بخوره،تازیانه می پیچه تو بدنش، با من و تو فرق میكنه

ای نسل جوان كه اشك بارید/زین پیر ِ سه ساله یاد آرید

میخواست پاشه زانوها میلرزید می افتاد، می خواست دست به دیوار بگیره دست ها جون نداشت، بمیرم براش.بذار حماسی بخونم:

هر چند سه ساله، بچه شیرم/دوران فراق كرده پیرم

با پیكر تازیانه خورده/هفتاد شهید را سفیرم

كی گفته كه من اسیر شامم؟/والله به هر دلی امیرم

من یاس كبود ِ باغ ِ عشقم/پیداست زچهره ی منیرم

از روز نخست عهد بستم/در پای سر پدر بمیرم

این است تمام آرزویم/یك بوسه از آن گلو بگیرم

كی گفته كه من گرسنه هستم؟/والله قسم زعمر سیرم

هرچند سرم به روی خشت است/ویرانه ی كوچكم بهشت است

از كدوم مصیبتش بگم؟ حالا سر بریده مهمون دختر شده

پیش خدا تو  سر بلندی/دختر ناز و سر بزیرم

حالا كه اومدم چه جوری/دخترم و بغل بگیرم

رقیه بابا رو نگاه كن/چی شده صورتت كبوده

آخه تو كه فدك نداشتی/آخه گناه تو چی بوده

عروسكم گل سرت كو؟/رقیه جان، رقیه جان، رقیه جان

گوشواره ها و معجرت كو؟/رقیه جان، رقیه جان، رقیه جان

تو صورتت یه جای دست ِ/رقیه جان، رقیه جان، رقیه جان

تو هم كه دندونت شكسته/رقیه جان، رقیه جان، رقیه جان

***

از آسمون به جای بارون/كرببلا داره می باره

بچه ای كه باباشو كشتند/دیگه كتك زدن نداره

اون شبی كه گم شده بودم/دنبال من اومد یه نامرد

یه جوری سیلی زد به گوشم/كه زیر چشم من ورم كرد

اومدی اما خیلی دیر ِ/بابا حسین،بابا حسین،بابا حسین

دختر تو داره می میره/بابا حسین،بابا حسین،بابا حسین

جای غذا كتك می خوردم/بابا حسین،بابا حسین،بابا حسین

عمه اگه نبود می میردم/بابا حسین،بابا حسین،بابا حسین

***

سلام عزیز ِ جون ِ بابا/دختر ِ مهربون ِ بابا

تموم دردای دلت رو/از تو چشات می خونه بابا

خرابه بی شمع و چراغه/تو دلامون یه دنیا داغه

می دیدمت با دست بسته/می افتی هی از روی ناقه

وقتی سرم تو بزم می بود/رقیه جان، رقیه جان، رقیه جان

نوازشت با كعب نی بود/رقیه جان، رقیه جان، رقیه جان

به یاد مجلس ِ یزیدی/رقیه جان، رقیه جان، رقیه جان

چه حرفای بدی شنیدی/رقیه جان، رقیه جان، رقیه جان

دلم گرفته از زمونه/الهی دخترت نمونه

گمون كنم شكاف ِ روی ِ/لب تو جای خیزرونه

كه گفته ما خارجی هستیم؟/كی گفته دخترت كنیزه؟

دیدم داره یزید می خنده/روی لبت شراب می ریزه

مگه یادم می ره روی لبت شراب می ریختند

***

تو دعوای یزید و هنده، سر از دست هند افتاد رو زمین، چرخید،چرخید، دیدن ربابم یه ذره اومد جلو، دید شلوغ شده سر رو بلند كرد،آفای من،روز عاشورا من از زینب خجالت كشیدم،روم نشد بیام دستت رو ببوسم،دیدم زینب داره دق میكنه،اگه خوب باهات وداع نكنه،این اُسرا بیكس میشن، من عقب ایستادم،اما حالا مزدم رو حضرت زهرا داد،گفتم:خدایا به حق مادرش حضرت زهرا،من عروس فاطمه ام،من عروس پیغمبرم،حسین داره میره،نشد پیشونیش رو ببوسم،یه كاری كن من سر پسر پیغمبر رو ببوسم،حالا خودت اومدی حسین جان،سر رو بغل كرد

از ناله ی اهل حرم ریخته به هم بزم شراب

سرت كه افتاد از تو  تشت اومد تو آغوش رباب

رقیه دید اومد جلو،گفت:بلكه منم سر بابامو بغل كنم،دید اومدن،یزید اشاره كرد،یه نفر اومد،موهای حسین رو  گرفت، از تو دست رباب كشید،آورد گذاشت جلوی یزید،اینجا داشت می زد،یهودی گفت:نزن،مسیحی گفت:نزن،مجوس گفت:نزن،زید بن ارقم گفت:نزن، خودم دیدم این لب ها رو پیغمبر می بوسید،نزن،یزید كینه ی خاندانی داشت با حسین، همه كه رفتند سر رو برد، برد پای تخت،گفت:حالا كی می خواد بگه نزنم؟ میدونی چی شد؟ رقیه از خواب  پا شد. بچه می فهمه بابا رو دارند چوب می زنند،اویس قرن،تو یمن بود،دندون پیغمبر توی اُحد شكست،دندون اویس تو یمن شكسته شد،بچه تو خرابه دید لبش داره درد میگیره،صورتش درد می گیره،چشمش درد می گیره،چرا اینجوریه؟نكنه بابامو دارن می زنند،الان یه سر و صدایی راه بیاندازم،نمیذارم بزنند،دروغ ِ میگن:یزید خواب بوده،یزید با این سر بریده كار داشت،خواب بوده یزید؟یا مست بوده،یزید همچین كه داشت چوب می زد به سر حسین،شنید از تو خرابه همه دارند صدا می زنند حسین،دوباره زد،دید دوباره همه تو خرابه میگن: حسین. گفت:چه خبر شده؟گفتند:این دختر بیا ببین چه انقلابی به پا كرده،گفت:چی می خواد؟گفتند:میگه بابامو می خوام،قهقهه زد،بابا،بابا می خواد، من نبودم كربلا جون دادن ها رو ببینم،تا تو شام ازاینها كشته نگیرم،رها نمیكنم،یه بابایی نشونش بدم،چه كنیم امیر؟گفت:بردارید ببرید. چی رو؟همین سر رو.سری كه روز چندتا چوب خورد،بازم می شد شناخت،اما وقتی یزید برد تو اتاق خودش،تو زندگی خودش،یه كاری كرد با این سر،دیگه نمی شد شناخت. بچه گفت:اینه بابام؟اگه گفتید از كی یاد گرفته بود؟گودال اومد دید عمه میگه:تویی حسین من؟... سكینه اومد رقیه رو تكون داد،خواهر،حرف بزن خواهر... میگن اگه كلسیم به بدن نرسه،بچه های كوچیك ریسه میرن،یعنی اگه گریه بكنه خطرناك ِ،بچه كوچیك اگه دیدی ریسه میره،باید هی فوت كنی تو صورتش،یه ذره هوا به ریه برسه،سوء تغذیه باعث ریسه رفتن میشه،بچه میخواد نفس رو برگردونه نمیشه،سیاه میشه،كبود میشه،یه دفعه جون میده،نمیدونم ریسه رفت جون داد؟نمی دونم دید لب ها هیچ چیز ازش نمونده ریخت به هم،چون تو مدینه میگفتند:امام حسن از همه زیباتر ِ،معاویه خیلی بهش بر می خورد؛گفت:یه زهری میدم صورت برگرده، این نباید خوشكل بمونه،زهری دادن صورت سبز شد،یزید هم گفت:میگن:حسین زیباترین صورت رو داره،یه صورتی براش بسازم،یه صورتی درست كنم،حالا سر وقتی رسید به شام هیچ چیز ازش نمونده بود،خواستند ببرن برا یزید یكی گفت:این شناسایی نمیشه،یكی گفت:من درستش میكنم،ابرو ها رو وصله كشید، این مژه ها رو سرمه كشید،خلاصه سر رو تمیز كرد،اما برا رقیه آوردند هیچ چیز ازش نمونده بود،بعضی میگن:اینقدر رقیه زد تو لب های خودش... می دونی چرا یه عمر سینه میزنی؟ رقیه لب بابارو دید زد توی لب خودش،اما ما از اون روزی كه این میخ به سینه مادرمون زهرا فشار آورد،داغ اونه كه سینه می زنیم،بعد نیزه ای كه به سینه حسین زدند،ما برای اینه كه سینه می زنیم،بلند صدا بزن حسین....

 

دانلود



موضوعات مرتبط: حاج سعید حدادیان ومحمدحسین حدادیان ، شب سوم محرم

برچسب‌ها: متن روضه شهادت حضرت رقیه , محرم94 , مداحان , مداحی
[ یکشنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۴ ] [ 18:30 ] [ پایگاه مداحی صاحبدلان ]
[ ]